سعی کن از رانندگی لذت ببری، درست مثل وقتی که سر میز غذا می نشینی. این توصیه یک مربی آموزش رانندگی به تمام کسانی است که ۲۰ ساعت را با او برای اولین بار پشت فرمان می نشینند، کسانی که در روزهای اول رانندگی، فاصله مجاز با خودروی جلویی را رعایت می کنند، با سرعت مطمئن می رانند، پشت خط عابر پیاده می ایستند، با چراغ زرد توقف می کنند، هنگام تغییر مسیر، راهنما می زنند و…

اما فقط چندماه کافی است که این افراد تازه راننده شده، در حالی که مهر گواهینامه اشان خشک نشده به افرادی تبدیل می شوند که نه قانون می دانند و نه پایبندی به اصول رانندگی را ضروری. به گفته یکی از این افراد، روزهای اول که رانندگی می کردم، قانون حرف اول را می زد ولی با گذشت چند روز از رعایت قانون عذاب می کشیدم چون کسی آن را رعایت نمی کرد و احساس می کردم حقم پایمال می شود.

در شهرهای پرتردد مثل کاشان، معمولا افرادی که به اصول راهنمایی و رانندگی پایبندند، به دلیل رعایت نشدن قانون از سوی اکثریت رانندگان، مجبور به بی قانونی می شوند.

در این شهرها، انحراف به چپ های غیرمجاز، بوق های متوالی، نوربالاهای مکرر و … معمولا پاداش رعایت سرعت مطمئن و خونسردی به هنگام رانندگی است.

– نوربالا:

هر چند گفته می شود که در کشور ما «فرهنگ رانندگی» در حال ارتقاست، اما دیدن برخی رفتارهای کودکانه و انتقام جویانه از سوی بعضی رانندگان هنگام رانندگی، نشان می دهد که این فرهنگ همچنان نیازمند بازسازی است. به گفته بعضی کارشناسان بین شیوه رانندگی فرد با لایه های درونی شخصیت او ارتباط وجود دارد. در واقع چگونگی رانندگی با خودرو به خوبی وجوه مختلف شخصیت و رفتار اجتماعی فرد را به نمایش می گذارد، یعنی رانندگی نمونه ای از اخلاق اجتماعی رانندگان است.

یک مثال عینی:

ترافیک و شلوغی در غروب یک روز گرم تابستانی، همه رانندگان را کلافه کرده، بعضی ها شیشه خودرو را بالا کشیده و از باد سرد کولرها لذت می برند، اما آنها که خودروی مدل بالا ندارند، شیشه خودروها را تا آخر پایین کشیده اند و گاهی سر از پنجره بیرون می کنند تا شاید بادی به سرشان بخورد. در شلوغی و حرکت لاک پشتی خودروها، یک خودروی پژو بدون اشاره و راهنما، مسیر را تغییر می دهد و به زور جلوی خودروی پراید می پیچد، راننده پراید که راه دادن به پژو را گناه نابخشودنی می داند، از زرنگی راننده پژو خونش به جوش می آید و در گرگ و میش هوا نوربالایش را روشن می کند تا چشم راننده را آزار بدهد. او ۱۰۰متر از مسیر را سپر به سپر پژو می رود تا هم انتقام گرفته باشد و هم راننده متخلف را ادب کند.

– بوق:

یک مثال عینی:

معمولا هنگام خستگی، رانندگان عصبی ترند، وقتی عرض خیابان محدود باشد، پیدا کردن جای پارک خودرو حتی برای چند ثانیه بسیار دشوار و پارک دوبله هم مشکل ساز است. در یکی از همین خیابان های کم عرض، خودرویی با سرعت ۴۰ کیلومتر در حال حرکت است، به یکباره راننده خودروی دیگر بدون راهنما از جای پارک خارج می شود به این امید که خودروهایی دیگر توقف می کنند. اما راننده خودروی در حال حرکت نمی ایستد و در واکنش به این بی توجهی و کاهش یکباره سرعتش، دستش را روی بوق فشار می دهد. بوق ممتد خودرو برای مدت ۵ ثانیه، توجه همه عابران را به خود جلب می کند. صدای بوق گوشخراش در نقش یک فریاد و یک ناسزا نه فقط بر سر خودروی خاطی که بر سر تمام رانندگان و عابران خیابان هوار می شود.

– ورود ممنوع:

این روزها با افزایش تعداد خودروها در خیابان های شهر شاهد بروز رفتارهایی مبتنی بر فرهنگ های مختلفی هستیم که کاملا نشان دهنده تضاد بین خرده فرهنگ ها هستند. لجبازی از جمله این گونه رفتارهاست که افراد وقتی پشت فرمان می نشینند از خود بروز می دهند و جالب این که با خروج از خودرو این رفتار به شکل های نامحسوسی دیده می شود.

یک مثال عینی:

کوچه باریک تا نیمه دوطرفه است و از نصف کوچه به بعد یکطرفه می شود، اما خیلی از رانندگان به علامت ورود ممنوع یا توجهی نمی کنند یا آن را نمی بینند، در این کوچه پرتردد هر روز برخی صحنه ها تکرار می شود؛

راننده پژو با ۴مسافر علامت ورود ممنوع را می گذراند و به نیمه کوچه می رسد که از آن سوی کوچه سر و کله یک خودروی شاسی بلند و پهن پیکر پیدا می شود، ۲ خودرو سپر به سپر و شاخ به شاخ هم می ایستند، راننده پژو به عقب نگاه می کند، خودروی متخلف دیگری پشت او ایستاده، نه راه پس دارد و نه راه پیش، آمرانه از خودروی جلویی می خواهد که عقب رود تا آنها بگذرند، اما ساده ترین واکنش خودروی شاسی بلند این است که تکان نخورد و طلبکارانه می خواهد که آنها دنده عقب بروند بالاخره بعد از چند نگاه غضبناک و چند فحش و ناسزا، ۲ خودروی متخلف عقب می روند و راننده پیروز، با فخر و مباهات از کنارشان می گذرد.

– سرعت:

از اولین اصولی که به رانندگان می آموزند این است که هنگام زرد شدن چراغ راهنمایی باید ایستاد، اما در ایران، چراغ زرد یا نارنجی یعنی افزایش سرعت و عبور پرشتاب از چراغ راهنمایی که تا چند ثانیه دیگر قرمز می شود. این مساله در بسیاری موارد منجر به بروز حوادثی بویژه برخورد با عابرین پیاده می شود.

یک مثال عینی:

بر سر چهارراه آیت الله کاشانی، اتومبیلی می خواهد با سرعت از چراغ زرد که به ثانیه های آخر رسیده عبور کند، راننده یکباره چشمش به مامور آن سوی چهارراه می افتد، پا را روی ترمز می گذارد و در یک چهارراه شلوغ روی خط عابر می ایستد، نه راه پس دارد و نه راه پیش، روی خط عابر مانده در حالی که موجی از عابران می خواهند از خط عبور کنند. شیشه هایش را بالا می کشد تا صدای اعتراض عابران را نشنود.

سخن پایانی:

این روزها هرچند ماموران راهنمایی و رانندگی و فرماندهان آنها، آبروداری می کنند و از ارتقا و بهبود فرهنگ رانندگی و پایبندی به قانون خبر می دهند، اما هنوز بوق زدن های بی مورد و متوالی، استفاده غیرمجاز از نور بالا، لجبازی با دیگر رانندگان، مسدود کردن راه، سبقت از سمت راست، بی توجهی به چراغ راهنما، توقف در محل های غیرمجاز و در عرض خیابان ها، تجاوز به خط عابر پیاده، عدم استفاده از راهنما و عدم رعایت فاصله قانونی با خودروی جلویی، انجام حرکات نمایشی و بیرون انداختن زباله از خودروها با وجود بالا رفتن مدل خودروها که می تواند نشانه تمکن مالی صاحبان آنها باشد، به وفور در خیابان ها دیده می شود که آزاردهنده است.

شیوه رانندگی افراد، وضعیت روانی آنها را نشان می دهد، افرادی که احساسی رانندگی می کنند، بوق می زنند، فحاشی می کنند، فکر می کنند افراد زرنگی هستند، اما از ضعف شخصیت رنج می برند. این افراد معمولا در سایر مقاطع زندگی هم دچار خلأ شخصیتی هستند و حس انتقامجویی دارند.

ما مردم ایران که برای ورود همزمان به یک اتاق، بارها به هم تعارف می کنیم که شما بفرمایید، در هنگام رانندگی حس می کنیم حق مان خورده شده و هر طور شده نباید اجازه بدهیم خودروی دیگر از ما سبقت بگیرد یا جلوتر از ما حرکت کند.

دسته‌ها: مقالات اجتماعی